2ta

قضیه ای بود که خیلی وقته می خواستم مطلبی بنویسم تا قبل از پایان تاریخ انقضاش ی مطلبی اینجا باشه.

اینجوری شروع کنم که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادن من خیلی شیک و مجلسی شدم سرویس مدرسه! سرویس مدرسه ی دو تا دختر فامیل که یکیشون خیلی بهم نزدیکتره! البته این سرویس نه بصورت دائم و جهت درآمدزایی بلکه فقط به این دلیل بود که مسیر و تایم رفت و برگشتمون به هم میخورد. 

براتون بگم که جو ماشین بعد از حضور اونا اول صبحی گاهی وقتا کاملاً امنیتی و گاهی شاد و بزن و بکوبه! به این جهت امنیتی که اغلب هر صبح فازاشون بالا و پایین میشه و من باید فازم رو با اونا هماهنگ کنم! ی وقتایی هم اول صبحی ناشتا صورت نشسته اینگاری عروسیشونه که صدای آهنگو اینقدر بالا میبرن!

مسیری هم که باید برسونمشون یک کیلومتری بیشتر نیست! (فکر کن چقدر تنبلن) ولی تقریبا دور شهر دور میزنیم تا برسیم به مدرسه! دلیل هم تا اونجایی که من این موجودات ناشناخته! رو شناختم، فقط یک مورده: چون دوست دارن. یجورایی اینجوری بیشتر بهشون حال میده! (این دوست دارم ها اکثرا از نظر ما مردا منطقی نیست ولی من بعد از ازدواج معنی این واژه رو به مراتب بیشتر درک کردم! )

در روزهایی که امتحان دارن هم وقتی ازشون میپرسم درس خوندین؟ با یک اعتماد بنفس حرص آوری میگن نه . بعدش من منتظر میشم تا برگشت حالشون گرفته باشه تا کمی کیف و حال کنم! ولی با کمال تعجب کبکشون خروس میخونه چون تقلب کردن! و معلما نمیتونن جلوی تقلب اینا که گاهی وقتا روشهایی دارن که به عقل جن هم نمیرسه رو بگیرن!

 خلاصه چند ماهی هست که صبحهای من با دیوونه بازی های دخترونه گره خورده. ی جورای قشنگ و باهاله. تجربه خوبیه برام!

همیشه تو دلم کلی آرزوهای قشنگ براشون میکنم. دوست دارم ی روزی چند سال دیگه وقتی خوشبختن و از زندگیشون راضین منو و عالی! تلپ بشیم خونشون و کلی از این خاطرات قشنگ بگیم.

 پی نوشت 1 : میتونم اینجوری خودم رو قانع کنم که دستمزد من میشه اون مسخره بازی ها و دیونه بازی های دخترونه که در میارین تا روحیهم شاد شه! . پس بی حساب شدیم دخترای متقلب!

پی نوشت 2 : باید اعتراف کنم اون دختری که فامیل تره و بهم نزدیک تره ! روحیات منو بیشتر میشناسه و همین باعث شده بیشتر حالمو میگیره و برعکسش منم تا دلتون بخواد از خجالتش در میام! منظور از نزدیک تر اینکه گاهی وقتا منو اون ساعت ها با هم دردودل کردیم، گاهی از ته دل خندیدیم، گاهی به معنای واقعی سکوت کردیم، گاهی به هم توهین کردیم،  گاهی از هم خجالت کشیدیم و شرمنده شدیم، گاهی گلایه کردیم، گاهی قضاوت شدیم و.  نتیجه تمام این گاهی ها این شد که هوای همو بیشتر داشته باشیم، بیشتر خودمون رو دوست داشته باشیم تا به آینده امیدوار  و با افتخار به گذشته و تصمیماتمون نگاه کنیم.

 پی نوشت 3 : نمیدونم چرا ولی گاهی وقتا جدی جدی دوست دارم کلشون رو بکنم!!


یک عدد دیوانه فوتبال

مجسمه ای که قراره انسان شه

به بهانه روز جهانی زن - چند کلمه + 12 دقیقه صوت و 2 دقیقه ویدیو...!

گاهی ,هم ,رو ,دوست ,ی ,کنم ,گاهی وقتا ,کردیم، گاهی ,دوست دارم ,اول صبحی ,سرویس مدرسه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تولید و پخش شال و کلاه بافت http://yon.ir/9g3dc System News سیستم نیوز پیشرو نوین صنعت راستین طرفدارن باشگاه رئال مادرید آلپرولازم world seishin kyokushin kerman فروشگاهی مرجع برای ارائه فایلهای نایاب روانشناسی مثبت گرا Att